ساقی نامه

مطلب طاعت و پیمان و صلاح از من مست / که به پیمانه کشی شهره شدم روز الست

ساقی نامه

مطلب طاعت و پیمان و صلاح از من مست / که به پیمانه کشی شهره شدم روز الست

یادداشت های شخصی من درباره‌ی اتفاقات زندگیم و مهارت‌هایی که باید کسب کنم :)

دانشجوی شیمی کاربردی
که علاقه‌مند به یادگیری مهارت های ارزش‌آفرینی و Aftereffects هستم :)

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

به بهانه ی پروژه ی درس ارزش آفرینی -1

جمعه, ۱۰ آذر ۱۳۹۶، ۰۴:۱۲ ب.ظ



یکی از روش هایی که معمولا خیلی کمک می کنه تا بتونیم ایده های جدید بدیم اینه که بشینیم داستان یک روز از زندگیمون رو بنویسیم. قطعاً تو این داستان لحظات سخت و لحظات خوشی وجود داره، یعنی به بخش هاییش خیلی راحته و یه بخش هاییش هم خیلی سخته و معمولاً خیلی باهاش درگیریم، مثلا من صبح از خواب بیدار می شم، شروع می کنم به آماده کردن صبحانه، بعد وسایل صبحانه رو جمع می کنم، نسکافه م رو آماده می کنم و تا دماش معتدل بشه (!) سریع لباسامو می پوشم و در حین آماده شدن و جمع کردن وسایل، نسکافه م رو می خورم. یکی از مشکل ترین بخش های هر روز من اینه که چه وسایلی تو کیفم بذارم که هم وقت زیادی که بیرون از خونه هستم (و در واقع صرف اتوبوس و مترو می شه) هدر نره و هم کوله پشتیم سنگین نشه و به تبعش گردن درد و کمر درد و کتف درد (که اخت گرفتم باهاشون) انقدر عذابم نده و هم مجبور نباشم هر روز هزینه ی زیادی رو صرف غذا و نوشیدنی کنم و از خونه همراه با خودم ببرم!

مورد دوم که همیشه باهاش مشکل دارم و شاید سخت ترین و عذاب آورترین بخش باشه، اینه که با چه وسیله ای برم؟ از شهرری تا سیدخندان (یا هر مقصد دیگه) که فاصله ی کمی هم نیست... شاید ظاهراً راحت ترین کار استفاده از مترو باشه، گرچه اگر قرار باشه کمی سیستمی و البته اقتصادی فکر کنم، مترو هم آلودگی و ترافیک نداره (اتلاف وقت کمتر) و هم ارزون تره و البته خیلی امن تر از وسایل دیگه. (شاید هم وسائط دیگه!) منتها مشکل بزرگی که مترو داره، به علت فشار خیلی زیاد که به جسم آدم وارد می شه، واقعاً برای سلامتی نگران کننده ست. از نظر روانی هم سر و صدای خیلی زیاد فروشنده های مترو، آرامش آدم رو بهم می ریزه. مورد دوم گرچه اهمیت زیادی داره ولی برای من مورد اول خیلی مهم تره. چون چندباری که برای کلاس های صبح زودم مجبور شدم از مترو استفاده کنم، مجبور بودم تا آخر روز درد خیلی زیادی رو تحمل کنم و تمرکزم رو هم از دست بدم. (برای دفعات بعدی یا کلاسم رو غیبت کردم یا یک ساعت زودتر راه افتادم که از اتوبوس استفاده کنم! یعنی یک ساعت کمتر خوابیدن)

 

این ها دو مورد از مشکلاتی بود که همیشه در طول روز باهاش درگیرم. (و البته اینی که من نوشتم داستان یک روز کامل نبود، فقط شاید بشه گفت دو ساعت اول بعدِ بیدار شدنم از خواب بود)

منتها انتظار خوشی و راحتی مطلق رو هم ندارم (این که بخوام خوب بخوام و در عین حال به همه فعالیت ها هم بدون دغدغه برسم) ولی بنظرم سلامتی انسان واقعا انقدری مهم هست که براش چاره ی جدی پیدا کنیم، به چه قیمتی من زانو درد و کتف درد و کمر درد رو مهمون دائمی زندگیم کنم؟ وقتی درد جسمی، سایر فعالیت های زندگیم رو تحت تاثیر قرار می ده و از بازدهشون کم می کنه و یا به کلی انگیزه م رو از بین می بره؟

در پست های آینده راجع به مشکلات دیگه هم می نویسم، منتها نوشتن این مشکلات صرفاً برای پیدا کردنِ راه حله، نه شکایت از وضع زندگی فعلی!

آدم تا وقتی به مشکل و مسئله ای برنخوره، نمی تونه ایده ی خوبی مطرح کنه. اولین قدم برای کارآفرینی شناخت مسئله است و قدم بعدی ایده دادن و ایده پردازیه.

من مطمئنم روزی می رسه که انسان بتونه با وضع اقتصادی متوسط، هم به راحتی به محل کار و دانشگاهش برسه و هم از وقتش به خوبی استفاده کنه و هم مجبور نباشه کلی هزینه بابت غذای بیرون بده و در عین حال از بردن یه کوله پشتی سنگین انقدر در رنج و عذاب نباشه!!! :)))

نکته ی مهمی که هست اینه که انسان ها در هر سطح اقصادی که هستند به این آرامش برسند و این قطعاً ممکنه، مثل خیییلی از چیزهایی که فکر می کردیم ممکن نیست ولی شد.

 

فقط یک سوال مهم می مونه و اونم اینه که " چه باید کرد که تعداد قطارهای مترو و اتوبوس ها خیلی بیشتر بشن (فاصله بین اومدنشون خیلی کمتر بشه) و البته نظم دقیقی در ساعت رفت و برگشت داشته باشند و خیالمون از این جهت راحت باشه که رأس ساعت معین شده، قطار و اتوبوس به ایستگاه می رسند و یا حرکت می کنند؟"

برای اینکه قضاوت منصفانه تری داشته باشیم، شاید بد نباشه به این نکته توجه کنیم که هزینه ی ساخت واگن قطار خیلی بیش از حد تصور ماست و تعداد انگشت شمار از کشورهایی که در حمل و نقل درون شهری با قطار (به علت هزینه زیادش) ضرر نمی کنند وجود داره، نمونه ش کشوری مثل ژاپن هستش که افرادی استخدام می شن که در کنار درهای قطار مسئول هل دادن افراد به داخل واگن هستند که در قطار بسته بشه!!! (به علت تراکم وحشتناک جمعیت) و هزینه ای که ما بابت استفاده از این وسایل می دیم انقدر ناچیزه که اصلاً برابری نمی کنه با هزینه ای که صرف ایجاد و برقراری این نوع وسایل می شه. در واقع این دست از وسایل حمل و نقل عمومی، هزینه ش از بودجه های دیگه تامین می شه، نه از کرایه ای که ما بابت استفاده ش می دیم. (شاید مالیات و... - تخصص چندانی ندارم، فقط در همین حد آگاهی دارم- با استفاده از توضیحات آقای شعبانعلی که خودشون در خطوط ریلی کشورمون کار کردند.)
به همین خاطر گفتن این حرف که تعداد واگن ها زیاد بشه، حرف قشنگیه ولی در عمل بسیار سخته و فقط مشکل کشور ما نیست، بلکه این شرایط به مراتب خیلی سخت ترش در کشورهای پیشرفته ای مثل ژاپن هم وجود داره. (ولی خب چه باید کرد؟)

برای ارائه ی راه حل باید جنبه های مختلفی رو مد نظر قرار بدیم. 


مشکلاتی که در این پست نوشتم:

1. حمل بار زیاد و دردهای ناشی از اون

2. سختی استفاده از اتوبوس و مترو 

که در هر دو مورد به اتلاف وقت و سلامت جسمی توجه کردم. 




موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۹/۱۰
ساقی نبی لو

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی