متممِ جان :)
خیلی کوچیک تر که بودم، سریال "مدیر کل" رو که پخش می کردند، عاشق این سریال بودم.
وقتی که آخرین قسمتش پخش شد، یادمه وقتی رفته بودم تو کوچه و دوچرخه سواری می کردم، به دور از چشم بقیه، کلی اشک ریختم بخاطر تموم شدن ِ این سریال.
حالا داشتم به این فکر می کردم که چقدر خوبه که متمم هیچ وقت تموم نمی شه. :)
تو این 283 روز که کاربر متمم شدم، انقدر احساس تعلق خاطر به این سایت پیدا کردم که وقتی واردش می شم، کاملا حس می کنم که منم عضوی از این مجموعهی چند هزارنفریام و انگار وارد ِ خونهی خودم شدم، بس که حس خوب و نزدیکی بهش دارم.
دیگه چند وقتی میشه برحسب عادت هروقت گوگل کروم رو باز می کنم، ناخودآگاه بین بوک مارکهام دستم می ره رو سایت متمم.
البته ناگفته نماند این حس رو کم کم نسبت به سایت مکتبخونه هم پیدا کردم و اونجارو هم خونهی خودم میدونم.
گاهی وقتا واقعا دلم میخواد فقط براشون ایمیل تشکر بزنم و بهشون بگم که چقدر ممنونم که این سایتهارو راه انداختن ولی خب ترجیح میدم وقتشون صرفِ خوندنِ ایمیلهایی بشه که کسی سوالی توش داره و یا احیانا به مشکلی برخورده...
بعدِ آشنایی با این دوتا سایت به این رسیدم که واقعاً انسان شدن و در مسیر انسانیت گام برداشتن، نه با تحصیلاتِ آکادمیک بلکه با تلاش و کوشش فردی و البته آموزش هایی ایجاد میشه که هیچچیزی جز عشق به خیر رساندن به انسان پشتش نیست. :)
قطعاٌ این آموزش ها خیلی بیشتر از هر تحصیلات ِ آکادمیکِ دانشگاهی، جامعهی من رو درخشندهتر و پر از مهارتهای کاربردی میکنه.
کاش روزی برسه که هرکس در هر جایگاهی می شینه، صرفاً بر اساس ِ مهارت و سوادیه که داره و می تونه به جامعه ش خیر برسونه، نه به واسطهی مدرکی که در دست داره.
#متمم
ٌ#مکتب_خونه